تقویت نقاط ضعف مهمتر است یا تقویت نقاط قوت؟
احتمالاً از آنجا که همه ما در تمامی این سالها توسط جامعه، خانواده و حتی خودمان بابت نقاط ضعفمان مورد انتقاد و بازخواست قرار گرفتهایم چنین برداشتی داریم که «تقویت نقاط ضعف مهمتر از تمرکز بر نقاط قوت است». شاید بگوئید نقاط قوت که خدارو شکر هستن! باید به نقاط ضعف چسبید. اما حتی اگر بخواهیم منطقی به مساله نگاه کنیم باید پاسخمان این باشد که «هر دو با اهمیت هستند». درست است، هر دو اهمیت دارند. اما کدام یک مهمتر است؟ شما حتی قادرید نقاط قوتتان را هم تقویت کنید و در این مورد هیچ محدودیتی وجود ندارد. کدام را انتخاب میکنید، نقاط ضعف و یا نقاط قوت؟
شرایط چه میگوید؟
بیایید این پاسخ را بررسی کنیم: «هم تقویت نقاط ضعف و هم تقویت نقاط قوت اهمیت زیادی داردند». شاید بهنظر جواب خوبی برسد، اما اینطور نیست. ما از محدودیتهای انسان باخبریم، میدانیم که بعد از هر ۱۵ ساعت بیداری نیاز به خواب دارد. حتی در طول بیداری بارها و بارها نیاز به استراحت دارد و باید حساب مسافرتها، اوقات فراغت، زمانهای تفریح و شوحی و بیماریهای جسمی و روحی را هم بکنیم. مگر ما چقدر فرصت داریم که بخواهیم هم نقاط ضعفمان و هم نقاط قوتمان را بهبود دهیم؟ اصلاً ما چقدر امکانات در دست داریم؟ شما تجربه کردهاید که یک کار کوچک (مثل نوشتن یک نامه به مدیرتان) چقدر از شما زمان میگیرد. میخواهید زبان انگلیسی صحبت کنید؟ باید ماهها فشرده و یا سالها به صورت عادی تمرین کنید. همه چیز از شما زمان میگیرد.
ما مجبور به انتخاب هستیم. حتی اگر کسی این حرف را باور نداشته باشد، ۲۰ سال دیگر به خودش میآید و میبیند تمرکزش بر روی تعداد محدودی از زمینهها بوده. یکی در بازار خوب است و یکی در درس. یکی به دنبال ارتقای تواناییهای مدیریتی خود میرود و یکی دیگر تجربیاتش را بر محور فروش شکل میدهد. ما مجبور به انتخاب هستیم. اما واقعاً کدام را انتخاب کنیم، تقویت نقاط قوت یا تمرکز بر نقاط ضعف؟
یاد نمرات مدرسه بیافتید
مطمئنم شما هم در دوران کودکی و نوجوانی وقتی با کارنامهای روبرو میشدید که یک نمره به شدت پائین در آن به چشم میخورد از پدر و مادر خود خجالت میکشیدید. دوست داشتید این کارنامه متعلق به شما نبود و البته راهی جز پذیرش واقعیت هم نداشتید. تعارف نکنید، من هم در درس تاریخ نمراتافتضاحی میگرفتم! در دیکته هم زیاد گُل میکاشتم اما نمرات دیگرم خوب بود. پس چرا سایر نمراتمان دیده نمیشد و چرا نقاط قوت ما مورد تشویق درست و حسابی قرار نمیگرفت؟
در دوران مدرسه، اگر در درس ریاضی و شیمی نمرههای پائینی میگرفتید با شما چطور برخورد میشد؟ فرض کنید در کارنامه شما دو نمره ۱۶ و پنج نمرهی ۱۸ تا ۲۰ دیده میشد. مطمئن هستم که حسابی شرمنده بودید و هیچکس به شما نمیگفت «آفرین شاگرد خوب، آفرین فرزند باهوش من، بیا باهم روی نمرات بالایت کار کنیم تا در آنها منحصر به فرد و فوقالعاده شوی». فرهنگ ما طوری بوده که تنها با «خوب» راضی میشدیم و «بد» حسابی آزارمان میداد. اما شاید این بهترین عقیده نبود. شاید باید خوبها را تبدیل به «فوقالعاده» میکردیم و بدها را فقط به میزان ضرورت دنبال میکردیم.
دنیای امروز در برابر ضعف و قوت
دنیای امروز کاملاً از اهمیت کار گروهی و ایجاد سینرژی با خبر است. لازم به گفتن نیست که ما به تنهایی از پس همهچیز بر نمیآییم. بهتر بگویم، در دوران امروز ما به تنهایی از پس هیچچیز بر نمیآییم. اگر بخواهید محصولی امروزی و با کیفیت تولید کنید، این محصول باید فوقالعاده باشد و شما قادر نیستید به تنهایی آن را تولید کنید. یکی باید نیازسنجی کند، یکی طراحی کند، شخص دیگری سرمایهگذاری کند و دستگاههای لازم را تهیه کنید و یکی محصول را تولید کند. این تمام ماجرا نیست. بستهبندی محصول باید طراحی شود و نیاز به حمل و نقل همیشه وجود دارد. باور کنید به تنهایی قادر نیستید هیچکاری را به درستی انجام دهید و در دنیای رقابت لحظهای دوام بیاورید.
برمیگردم به نمرات مدرسه: نمراتی که فقط نشاندهنده نقاط ضعف ما بودند. کارنامهای که هیچ بیستی قادر نبود نمرات پائین ما را بپوشاند. اما این عادلانه نبود. این حاصل نگاهیاست غیر واقع بینانه و بسته بر روی حقیقت. ما همه انسانیم و هرکدام از استعدادهای بخصوصی برخورداریم. ما همه منحصر به فرد هستیم و از نقاط قوت خودمان تشکیل شدهایم. نقاط ضعف، بخشی طبیعی از وجود ماست و بههیچ وجه قابل انکار نیست.
تمام موفقیتها و پیشرفتهای امروز وابسته به گروهها و تیمهاست. حتی دانشمندان مشهور این عصر دارای مرکزی تحقیقاتی هستند و از نیرو و توان دیگران بهره میبرند. آیا یک دانشمند باید از روابط عمومی خوبی نیز برخوردار باشد؟ اگر نه، پس چه کسی رفتار بیماران را صبح تا شب زیر نظر داشته باشد و از همراهانشان در مورد رفتار آنها پرسجو کند؟! معلوم است، شاگردان، محققان دیگر و افراد تیم.
تیم به این دلیل تشکیل میشود که ما انسانها پذیرفتهایم کامل نیستیم. فهمیدهایم که بعضی کارها را باید به دیگرانی سپرد که در آن کار بهتر هستند. البته همیشه این افراد را میتوانید بیابید. حتی اگر سخت باشد، بسیار راحتتر و سریعتر از سرمایهگذاری بر روی نقاط ضعفتان است. کافیست نقاط قوت و استعدادهایتان را دنبال کنید و سایر کارها را به دیگران بسپارید. از یک مدیر استفاده کنید تا از ترکیب نتایج بهدست آمده توسط هرکدام از شما چیزی ارزشمند پدید آورد. تعجبی ندارد ما در مدیریت، برنامهنویسی، حسابداری و… خوب نباشیم. ما در چیزهای دیگری عالی هستیم و فرصتمان نیز محدود است.
مطالعات جدید در مورد نقاط ضعف و قوت
مطالعات جدید نشان داده کشورهایی که بر نقاط قوت شاگردان متمرکز میشوند و آموزشهایشان را متناسب با نقاط قوت آنها ارائه میدهند، بچههایی به مراتب موفقتر و مؤثرتر پرورش میدهند. این دانشآموزان، بعد از دوران درس و دانشگاه به مراتب در شرکتها و مراکز تحقیقاتی پیشرفتهتری قدم میگذارند. در سازمانها، مدیرانی که بجای تمرکز بر نقاط ضعف، به نقاط قوت توجه میکنند نتیجهای بسیار بهتر از سازمانهای ضعف محور میگیرند.
امروز در دنیا کسی از امثال استیوجابز انتظار ندارد نظرات سیاسی خوبی ارائه دهد. مردم از او iphon میخواهند. کسی نمیپرسد چرا انیشتن در زیستشناسی حرفی برای گفتن نداشته. هیچ عقل سلیمی از شما انتظار ندارد در همهچیز خوب باشید، اما انتظار دارد بالاخره در چیزی بهترین باشید. پس باید چند زمینه بخصوص را انتخاب کنید و این گزینش فقط در دست شماست.
از کدام شروع کنم؟ نقاط قوت یا نقاط ضعف؟
اگر میخواهید با سرعت پیش بروید و در زمینهای که هستید جزو افراد برجسته شوید، اگر دوست دارید پیشرفت کنید و هرروز بهتر از دیروز شوید نقاط قوتتان را بچسبید.
الان احساس میکنم دارید نفس راحتی میکشید. از تمام سختیها دور شدید، احتمالاً حسی شبیه به احساس من در زمان تمام شدن درس دیکته در مدرسه دارید! فرض کنید به شما میگفتم «هیچ راهی ندارید، باید نقاط قوتتان را دریابید و بیشتر وقتتان را روی آنها بگذارید!». اگر چنین جملهای را بشنوید، صبحها با خستگی از خواب بیدار می شوید…«وای دوباره کارهایی سخت که دوستشان ندارم..!». رفتن به دنبال نقاط قوت باید هم راحتتر باشد. شما برای اینکه موفق شوید باید بجای ۴ ساعت کار دیگران، ۱۰ ساعت کار کنید. برای همین باید به آن علاقه داشته باشید. باید آن کار را با اشتیاق انجام دهید و هیچ چیز مانند استعداد به شما اشتیاق نمیدهد. آ
نقدر برای خودتان سمبلهای استثنائی نسازید. اگر فلان فوتبالیست اصلاً استعداد نداشت و ۳ برابر دیگران تمرین کرد تا به جایی رسید، شما ۲ برابر دیگران در زمینه استعداد خودتان وقت بگذارید و تمرین کنید تا از او جلو بزنید. تحقیقات هم نشان داده شما به نتیجهای ۶ تا ۷ برابر این فوتبالیست خواهید رسید! تعجب میکنید که قرار است از یک فوتبالیست هم ثروتمندتر و برجستهتر شوید؟ دلیلش این است که تا امروز به استعدادها و داشتههای خود نظری نیانداخته بودید. من میخواهم زندگیتان را متحول کنم.
این نقاط قوتاند که دلیل اصلی موفقیت ما هستند. حتی اگر بر روی نقاط ضعف خود تمرکز کنید، تا آنها را به نقاط قوت خود تبدیل نکنید به موفقیت نمیرسید. بالاخره باید از دیگران یک سرو گردن بالاتر باشید. پس سوال اصلی این است که «چرا از نقاط قوت خودتان شروع نکنید؟».
منبع: آی بهتر