حضرت ام کلثوم(س) چهارمین فرزند مولای متقیان حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) می باشند،ولادت آن حضرت(س) در سال ششم ه.ق بوده است،نام ایشان زینب صغری(س)وکنیه ایشان ام کلثوم(س)،پدر ایشان امام اول شیعیان حضرت علی(علیه السلام) و مادر ایشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) می باشند، برادرهای ایشان حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام)،حضرت امام حسین(علیه السلام) و حضرت محسن(علیه السلام) و خواهرهای ایشان حضرت زینب کبری(سلان الله علیها)،حضرت سکینه بنت علی(ع) و همسر ایشان عون بن جعفر (ره) برادر جعفر طیار (ره) می باشد، روز وفات ایشان در 29 جمادی الآخر(الثانی) سال 61ه.ق ذکر شده است، مرقد مطهر این بانو در مدینه منوره (قبرستان بقیع) و بنابه نقل قولی در سوریه(قبرستان باب الصغیر) ذکر شده است.(1)
در بیان فضیلت این بانوی بزرگوار همین بس که در واقعه بخشیدن فدک ؛ یکی از شاهدان ؛ این بانوی بزرگوار بودند.
قابل ذکر است که جناب عون، همسر حضرت ام کلثوم(س) در نبرد طف در رکاب مولایش حضرت سیدالشهدا(ع) به فیض عظیم شهادت نائل گشت،سن مبارک ایشان در هنگام شهادت56سال بود.

در باب تزویج حضرت شبهه ای از ناحیه اهل سنت مطرح شده که باتوجه به ضعف سندوخرافی بودن مطلب فقط به جوابیه عالم جلیل القدر واستاد متبحردرعلم رجال و نسب شناسی آیت الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی(ره) کفایت می شود.
از جمله اشتباهات بزرگ تاریخی،وقوع ازدواج بین مخدره مکرمه،ام کلثوم(س) دختر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام)، با خلیفه دوم می باشد و حق در این مسئله چنین است:
ام کلثومی که با خلیفه دوم ازدواج کرد،دختر خوانده حضرت امیرالمومنین(ع) و دخترابوبکر از اسماء بنت عمیس می باشد و چون در کودکی پدر را از دست داده بود و امیرالمومنین(علیه السلام)،اسماء زوجه ابوبکر را تزویج فرموده و این بچه زیر نظر آن حضرت بزرگ شده بود، همه جا به او خطاب می کردند بنت علی (علیه السلام). و شواهد متعدده ای بر نفی تزویج حضرت ام کلثوم(س) بنت علی و فاطمه(علیهماالسلام) با خلیفه دوم موجود است.
او با پسرش زید بن عمر در زمان امام مجتبی علیه السلام فوت کردند. امام علیه السلام بر او و پسرش یک نماز میّت خواند و همین دلیل بر جواز نماز بر دو میّت در یک نماز شد.
امّ کلثوم دختر فاطمه علیهاالسلام در کربلا با خواهرش زینب علیهاالسلام بود و در شب یازدهم تا صبح مواظب اطفال امام حسین علیه السلام بود که خود دلیل دیگری بر نفی ازدواج او با عمر است؛ زیرا اگر زن عمر بود و فرزندی داشت، در جریان کربلا منعکس می شد، در اسارت کوفه و شام مطرح می گشت. اصولاً برای او حرمتی قائل می شدند. (2)

خطبه ام کلثوم در کوفه
ام کلثوم از جمله کسانی[3] است که بعد از شهادت امام حسین(ع)، در کوفه خطبه خوانده است.[4]
راوی گوید: امّ کلثوم دختر امیرالمؤمنین(ع) در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از پشت پرده هودج این خطبه را در آن روز قرائت کرد:
ای اهل کوفه! بدا به حال شما، چرا حسین را خوار کردید و او را کشتید و اموال او را به غارت بردید و زنان او را اسیر نمودید و آنگاه بر او گریه میکنید؟ وای بر شما، هلاکت و بدبختی بر شما باد. آیا میدانید چه داهیه و کار بزرگی مرتکب شدید و چه جنایتی به گردن گرفتید و چه خونهایی به ناحق ریختید و چه پردهنشینانی را از پرده بیرون افکندید و چه خانوادهای را از زینت و زیور عریان کردید و چه اموالی را به غارت بردید؟ و کسی را کشتید که بعد از رسول خدا(ص) هیچ کس به مقام او نمیرسید. رحم از دلهای شما برداشته شد. «آگاه باشید که حزب خداوند رستگاراناند و حزب شیطان زیانکاران».[5]
او سپس این اشعار را خواند:
برادرم را کشتید. وای بر مادرانتان باد! بهزودی به آتشی گرفتار میشوید که شعلههایش زبانه میکشد. شما خونی را پایمال کردید که خدا و قرآن و پیامبر ریختنش را حرام کردند. شما را به آتش جهنم مژده میدهم. هر آینه شما فردای قیامت در ژرفای آتشی خواهید بود که شعلههایش برمیخیزد. من همواره بر برادرم خواهم گریست. بر بهترین کسی که بعد از پیامبر متولد شد. آری، با اشک چشم فراوان که هرگز انقاع ندارد میگریم. این گریه هرگز پایانپذیر و خاموششدنی نیست.[6]
راوی میگوید: در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم برخاست. زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهرههای خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه» بلند کردند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی نشده بود که مردم بیش از آن روز گریه کرده باشند.[7]
راوی احادیث
از ام کلثوم، روایاتی در منابع شیعی نقل شده است. مامقانی او را در زمره زنان راوی میشمارد و میگوید: «وی زنی جلیل القدر، فهیم و بلیغ بوده و او را از ثقات میدانم».[8] اکثر این احادیث، درباره مصائب واردشده بر اهل بیت است.
شهادت امام علی(ع)
علامه مجلسی در روایتی طولانی مینویسد:
«ام کلثوم گفت: شب نوزدهم رمضان که رسید برای افطار پدرم دو قرص نان جو و شیر و نمک آماده کردم. پس از فراغت نماز بر سر افطار حاضر شد. به غذایش نگاه کرد و با صدای بلند گریست و فرمود:... دخترم اگر یکی از این دو طعام را برنداری به خدا قسم چیزی نمیخورم... و قرص نانی با نمک خورد.[9]
شیخ مفید نقل میکند:
در شبی که علی(ع) فردای آن به شهادت رسید، تا صبح بیدار بود. ام کلثوم علت را جویا شد. حضرت فرمود: اگر شب را به صبح برسانم کشته میشوم. ام کلثوم پدر را باز داشت؛ اما امام(ع) فرمود: از مرگ گریزی نیست و از خانه به سمت مسجد خارج شد.[10]
همچنین ام کلثوم در پی شهادت امیرالمؤمنین(ع) در حالی که میگریست به ابن ملجم خطاب کرد: وای بر تو! خداوند تو را در دنیا و آخرت ذلیل ساخت و جایگاهت آتش ابدی جهنم خواهد بود.[11]
عبدالکریم بن احمد بن طاووس حلی، حدیثی را از شیخ صدوق نقل میکند که در آن، ام کلثوم از وصیت امیرالمؤمنین به فرزندان، مراسم تشییع و تدفین آن امام(ع) سخن میگوید. در بخشی از این روایت آمده است:
... ام کلثوم گفت: هنگام دفن، قبر شکافته شد. نمیدانم سرورم (پدرم) در زمین دفن گردید یا به آسمان عروج کرد. ناگهان صدای تسلیتدهندهای را شنیدم که گفت: خداوند شما را در عزای سید و حجت خدا بر خلقش تعزیت دهد.[12]
واقعه عاشورا و حوادث پس از آن
ابن طاووس میگوید: چون حسین(ع) وداع کرد، ام کلثوم ندا سرداد و گفت: یا ابا عبدالله! وای بر ما بعد از مصیبت از دست دادن شما. امام(ع) هم ام کلثوم، زینب (س) و رباب را تسلی داد.[13]
در جریان اسارت، هنگامی که کوفیان برای اطفال غذا آوردند ام کلثوم فریاد زد و گفت: ای اهل کوفه صدقه بر ما (اهلبیت پیامبر) حرام است.[14]
روایتی که به هنگام ورود کاروان اسرا به شام، ام کلثوم از شمر خواست که سرهای شهدا را از میان اسیران به سمتی ببرد که همه نگاهها به آن طرف برود و نظاره به سوی آنان کمتر شود.[15]
زمان وفات و نحوه آن
در باب زمان وفات ام کلثوم و چگونگی آن نیز اختلاف است.
بسیاری از منابع، رحلت او و فرزندش زید را در یک زمان دانستهاند تا آن جا که نماز میت بر بدن هر دو با هم خوانده شد.[16]
عدهای وفات آنان را حدود سال ۵۰ ق و در زمان سلطنت معاویه میدانند.[17]
برخی گفتهاند: وفات آنان در زمان حکومت عبدالملک بن مروان (۷۳ – ۸۶ ق) بوده است.[18]
مقریزی مینویسد: زمانی که همسر عون بن جعفر بود از دنیا رفت.[19]
ابن عبدالبر، وفات وی را در زمان امامت امام حسن (ع) ذکر میکند.[20]
ابن طیفور نیز قائل به وفات او پس از سال ۶۱ ق و واقعه کربلا شده است.[21]
نحوۀ وفات
درباره نحوه وفات هم آمده است کهام کلثوم و فرزندش زید بر اثر بیماری[22] یا خورانیدن سم به آنان[23] از دنیا رفتهاند.

مدفن
عمادالدین طبری میگوید:
روایت است کهام کلثوم خواهر امام حسین(ع) در شام (سوریه) متوفی شد.[24]
ابن بطوطه در سفرنامهاش مینویسد:
در نزدیکی شهر شام و یک فرسخ مانده به آن، مزار ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب(ع) از فاطمه است.[25]
یاقوت حموی هم مینویسد:
قبر ام کلثوم در راویه دمشق است.[26]
ابن عساکر در این باره میگوید:
این قبری که در راویه دمشق است مدفن ام کلثوم، دختر علی بن ابیطالب(ع) از فاطمه نیست... وی در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون گردید.[27]
برخی نیز گفتهاند که این قبر، مدفن زینب (س)، دختر علی(ع) و فاطمه (س) است که کنیهاش ام کلثوم است.[28]
منابع:
- عوالم العلوم والمعارف،ج11،قسم2،ص984
- سید شهاب الدین مرعشی نجفی از کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراحع تقلید جلد 5.
-
امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز در کوفه خطبه خواندند (ر.ک: سید بن طاووس، لهوف، ص۱۸۱).
-
ر.ک: ابن طاووس، لهوف (۱۳۷۸ش)، ص۱۸۱.
-
مجادله: ۱۹
-
قَتلْتُم أخی فویلٌ لأُمّکم * سَتُجزَونَ ناراً حرُّها یتَوقَّدُسَفکتُم دِماءً حَرَّمَ اللّه سَفکها * وَحَرَّمَها القُرآنُ ثُمّ مُحمّدٌألا فَابشِرُوا بِالنّارِ إنّکمُ غَداً * لَفی سَقَرٍ حَقّاً یقیناً تُخَلَّدُواوَإنّی لأبکی فی حَیاتی علی أخی * عَلی خَیرِ مَن بَعَد النّبی سَیولَدُبِدَمعٍ غَریزٍ مُستهلٍّ مُکفکفٍ * علَی الخَدِّ منّی دائماً لَیس یحمدُ
-
سید بن طاووس، لهوف (۱۳۷۸ش)، ص۱۸۴.
-
مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۳.
-
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۷۶ – ۲۷۸.
-
مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶.
-
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۸۹.
-
عبدالکریم بن احمدابن طاووس حلی، فرحه الغری فی تعیین قبر امیر المؤمنین علی(ع)، ۶۳ و ۶۴.
-
ابن طاووس، لهوف، ص۸۲.
-
مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۴.
-
ابن طاووس، لهوف، ص۱۷۴.
-
زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۸۱۳.
-
صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۲۴؛ امین، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۸۵.
-
صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
-
مقریزی، امتاع الاسماع، ج۵، ص۳۷۰.
-
ابن عبدالبر، استیعاب، ج۴، ص۱۹۵۶.
-
ابن طیفور، بلاغات النساء، ص۲۳ و ۲۴.
-
بغدادی، المنمق، ص۳۱۲.
-
صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
-
طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۳۷۱.
-
ابن بطوطه، الرحله، ج۱، ص۱۱۳.
-
یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰.
-
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص۳۰۹.
-
البیطار، حلیة البشر، ج۲، ص۵۰