اشاره:
مناجات شعبانيه منسوب به حضرت امير مؤمنان علي عليهالسلام است و در روايات آمده که همه ائمه طاهرين نيز آن را ميخواندهاند. اين مناجات را عمدتاً در طول ماه شعبان ميخوانند و مضامين والاي عرفانياش، جانها را آماده ورود به ماه مبارک رمضان ميگرداند.
آيت الله العظمي جوادي آملي در اين باره گفتهاند: مناجات شعبانيه ما را در پنج بخش عادت ميدهد، ميگويد حالا که مسافري حرکت کن، چون اول تازه به راه افتادي و دوري، منادات (ندا) داشته باش: «يارب، يارب» بگو تا منطقه منادات تمام بشود، آنگاه وارد قلمرو مناجات ميشوي، نجوا ميکني، ديگر نميگويي يارب. وقتي به حضور رسيدي و نزديک شدي، ديگر فرياد نميزني؛ اين منطقه مناجات است. وقتي وارد شدي نه جاي منادات است و نه جاي مناجات، بلکه حيرت است و چون آنجا جاي ماندن نيست، دستور ميدهند که برگرد. همين که انسان برميگردد، مناجات هست اما از آن طرف خدا با آدم مناجات ميکند، نه انسان با خدا. وقتي فاصله زياد شد و آدم از منطقه مناجات خدا بيرون آمد، وارد منطقه منادات الهي ميشود خدا ندا ميدهد؛ «يا ايها الذين آمنوا» منادات خداست. انسان به جايي ميرسد که خدا با او مناجات ميکند، يعني چه؟ مرا به خودت نزديک بکن، مرا با خودت ببر، «واجعلني ممن ناديته» آن وقت «فصعقَ لجلالک»؛ کار موسي کليم را به ما آموخت.
مناجات شعبانيه، مناجات کبير در ميان مناجاتهاست، چرا که معارف بلندي که در آن است، در کمتر مناجاتي يافت ميشود، در اين مناجات آمده است که ما در محضر الهي هم نياز داريم و هم ناز داريم؛ به خداوند ميگوييم اگر از ما بپرسي چرا گناه کردي، ما هم ميگوييم تو چرا نبخشيدي؟! اين چنين مناجاتي در بين ادعيه و مناجات بسيار کم است.
خداوندا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و آن دم که تو را خوانم، دعايم بشنو؛ و چون تو را ندا دهم، ندايم بشنو؛ و آنگاه که با تو راز گويم، به من رخ بنماي که به سوي تو گريختهام و در پيشگاهت ايستادهام، نالان و زاران و بيبرگ و نوا، و به پاداشي که نزد توست، اميدوارم. و تو داني که در دل چه دارم و از نيازم آگهي و نهادم ميشناسي؛ و کار اين سراي و آن سرايم بر تو پوشيده نيست. [و تو داني] آنچه خواهم که به زبان رانم و بنمايم و خواستهام گويم و آنچه براي سرانجام خويش بدان اميدوارم.
سرورا، سرنوشتم به دست توست و هر آنچه تا واپسين دم حياتم، نهان و عيان از من سر زند، تو داني و کاستي و فزود و سود و زيانم تنها به دست توست نه دگري.
معبودا، اگر مرا از رزقت ناکام گرداني، کيست که روزيام دهد؟ و اگر به خواريام کشاني، کيست که ياريام دهد؟
معبودا، از خشم تو و فرود آمدن کيفرت به تو پناه ميبرم.
معبودا، اگرمن سزاوار رحمت تو نيستم، تو خود سزاواري که مرا از مهر و بخشش بيشمارت برخوردار کني.
معبودا، آنسان به رحمت تو اميدوارم که گويي در پيشگاهت ايستادهام و توکل بسزايم به تو بر سرم سايه گسترده است، پس تو فرماني را که سزاوار آني، راندهاي و مرا در عفو و گذشتت پوشاندهاي!
معبودا، اگر بر من بخشش آري، کيست که در بخشودن، سزاوارتر از تو باشد؟ و اگر مرگم دررسد درحالي که کردارم مرا به تو نزديک نکرده، اقرار به گناهانم را وسيلهاي براي وصال به تو قرار ميدهم.
معبودا، با گرايشم به خواهش نفس، بر خود ستم کردم. پس واي بر آن نفس که برآن آمرزش نياوري!
معبودا، هماره نيکي تو در طول زندگانيام به من رسيده، و اينک نيکي و احسان خود را به گاه مرگم نيز بر من ارزاني دار.
معبودا، چگونه پس از مرگم از الطافت نوميد شوم، درحالي که در سراسر زندگانيام چيزي جز نيکي برمن روا نداشتهاي؟
معبودا، کارم را آنسان بر عهده گير که تو خود سزاوار آني، و از فضلت بر بنده گنهکاري چون من ببخش که نادانياش او را در گرداب خود فرو برده است.
معبودا، تو گناهاني از من در دنيا پوشاندي که من به پوشاندن آنها در آخرت نيازمندترم. اينک اگر اين گناهان را بر احدي از بندگان شايستهات نمايان نکردهاي، مرا در روز رستاخيز نيز در حضور مردم رسوا مفرما!
معبودا، بخشايندگيات بساط اميد و آرزويم گسترد و گذشت تو از کردارم برتر آمد.
معبودا، روزي که در ميان مردم داوري کني، مرا به ديدارت شاد گردان.
معبودا، عذرخواهيام به درگاه تو مانند عذرخواهي کسي است که به پذيرش عذرش سخت نيازمند است. از اين رو پوزشم بپذير، اي بزرگوارترين کسي که بدکاران از او پوزش خواهند.
معبودا، [دست] نيازم [خالي] بازمگردان و چشم اميدم نوميد مساز، و [رشته] اميد و آمالم مگسل.
معبودا، اگر خواريام ميخواستي، هدايتم نميکردي؛ و اگر رسواييام ميخواستي، عافيتم نميبخشيدي.
معبودا، چنين گمان ندارم که تو بندة نيازمندي همچون مرا که براي رفع نيازم عمري در پيشگاهت سپري کردهام، از خود براني.
معبودا، ستايش جاودان و پايدار و هميشگي از آن توست؛ ستايشي که فزوني گيرد و به نيستي نرود و آنسان باشد که تو دوست داري و پسندي.
معبودا، اگر مرا به جرم و جريرتم گيري، تو را به عفو و گذشتت گيرم؛ و اگر مرا به گناهم گيري، تو را به آمرزشت گيرم؛ و اگر مرا به آتشم اندرسازي، به دوزخيان گويم که: «منم دوستدار تو!»
معبودا، اگر در برابر طاعت تو کردارم خوار و بيمقدار آيد، ولي در برابر اميد [به بزرگواريات] آرزويم بسي بزرگ است.
معبودا، چهسان از درگاهت ناکام بازگردم که به تو بس خوشگمانم که مرا کامروا و برخوردار از مهرت بازگرداني؟
معبودا، عمرم را در بيخبري از تو سپري کردم و جوانيام را در سرمستي دوري از تو فرسودم!
معبودا، در روزگاران غرور به تو، بيدار نشدم و هماره ره خشم تو پوييدم.
معبودا، اينک منم: بنده تو و زادة بنده تو. در پيشگاهت ايستادهام و به بزرگواري و بخشندگيات توسل جستهام.
معبودا، منم بندهاي که از سرِ شوخچشمي در پيشگاه تو گنه کردم، و اينک از تو عفو خواهم؛ زيرا که عفو، صفت بزرگواري و بخشندگي توست.
معبودا، مرا تواني نيست که بدان از چنگ گناهانم گريزم، مگر وقتي که تو با دوستيات بيدارم کني و آنسان شوم که تو خواهي؛ پس سپاست گويم از آن رو که مرا به [درياي] کرَمت درآوردي و دلم از پليدي غفلت از حضرت تو زدودي.
معبودا، مرا به چشم آن بندهاي نگر که او را خواندي و پاسخت داد، و او را بر طاعتت گماردي و از تو فرمان بُرد. اي نزديکي که [از هيچ بندهاي] دور نشوي [و حتي] از بندگان مغرورت نيز دوري نميگزيني. و اي بخشندهاي که به اميدواران پاداشت، تنگچشمي نميکني!
معبودا، به من دلي بخش که مشتاق مقام قُرب تو شود، و زباني که صدقش به سوي درگاهت بالا رود، و ديدهاي حقيقتبين که به تو تقرب جويد.
معبودا، هر که به تو شناخته شود، گمنام نگردد، و هر که به تو پناه جويد، خوار نشود. و هر که تو به او رخ بنمايي، بندة دگري نشود.
معبودا، هر که به نور تو راه پويد، هماره روشنضمير باشد و هر که آستان تو جويد، هماره در پناهت سر کند.
معبودا، به تو پناه جستم؛ مباد که برخلاف آنچه به تو گمان دارم، با من رفتار کني و از رحمتت دورم سازي!
معبودا، مرا در شمار دوستانت قرار ده، همانها که به فزوني دوستيات اميد بستهاند.
معبودا، هماره مرا شيفته يادت گردان؛ آنسان شيفتگي که جلوة نامهايت وجودم را فرا گيرد و مرا به مقام قدس تو رساند.
معبودا، به ذات تو بر تو سوگند که مرا به جايگاه بندگان فرمانبردار و شايستهات رساني، که مرا تواني نيست که از خود زياني رانم و براي خود سودي به دست آرم.
معبودا، منم: بندة ناتوان گنهکار و بردة توبهکنندهات. مرا در شمار کساني قرار مده که از آنان رخ برتافتهاي و از فرط غفلت، هرگز مشمول گذشت تو نگردند!
معبودا، مرا به کمال گسستن [از خلق] و پيوستن به خودت رسان و ديدة قلبمان را با فروغي که بِدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا ديدة دل ما حجابهاي نوراني را بردرَد و به کانِ عظمت و جلال رسد و جاناي ما به مقام والاي قدس تو بپيوندد.
معبودا، مرا در شمار کساني قرار ده که چون آنان را خواندي، پاسخت دادند و چون بدانان نگريستي، بر اثر تجلّي شکوه و جلالت، مدهوش شدند. پس تو با آنها به نهان، راز گفتي و آنان به عيان، به طاعت تو پرداختند.
معبودا، بر نيکگمانيام [به تو] زنگار نوميدي ننشانم که هرگز اميدم به بزرگواري زيباي تو گسسته نشود.
معبودا، اگر خطاها مرا از نظر تو انداخته، به خاطر توکل و اعتماد شايستهام به تو، از من درگذر!
معبودا، اگر گناهان، مرا از بلنداي الطاف شايانت به نشيب [حرمان] فرو کشد، ولي يقينم به کرمت همچنان بيدار و آگاهم نگه داشته است.
معبودا، اگرچه خواب غفلت مرا درربود و نگذاشت که آمادة ديدارت شوم، ولي شناختي که به نعمتهايت دارم، مرا بيدار داشته است.
معبودا، اگر کيفر بزرگت مرا به سوي آتش راند، ولي لطف فراوانت مرا به سوي بهشت خواند.
معبودا، از تو خواهم و به درگاه تو نالم و به تو گرايم. و از تو خواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستي و مرا در شمار کساني قرار دهي که هماره ياد تو کنند و پيمانت نگه دارند و از سپاست غفلت نورزند و فرمانت خوار نشمرند.
معبودا، مرا به نور گرانقدر خويش رسان تا تو را شناسم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم؛ اي دارندة شکوه و بزرگواري و درود و سلام فراوان خدا بر محمد فرستادهاش و خاندان پاکش باد.
منبع : زبده المفاتیح الجنان , شیخ عباس قمی