شهید ثانی می گوید:
« چون خواستی تکبیر بگویی، عظمت خدای سبحان و کوچکی نفست، و پستی عباداتت را در کنار عظمت او و کم توجهی خویش را در قیام به وظایف خود در خدمتگزاری به آستان او بیاد آر، و در جملهای که می گویی تأمل کن که:
«اللهم انت الملک الحق المبین.»
«بار الها به حقیقت تو پادشاه هستی می باشی.» که منظور عظمت حکومتش و شمول قدرتش و فرمانروایی حق تعالی بر همه هستی می باشد. پس به خویشتن بنگر و با کمال ذلت و خواری و شکستگی و اعتراف به گناهان و طلب بخشش بگو:
«عَمٍلت سُوء وظلمت نفسی و اغفر لی انّه لایغفر الذنوب الا انت.»
«پرودگارا! زشت عمل نمودم وبه نفسم ظلم کردم . پس برمن ببخشای که بدرستی گناهان را جز تو کسی نیست که ببخشد.» و دعوت او را برای قیام به خدمتش به یاد آور و خود را در پیشگاهش ببین که او به تو نزدیک است و خواهش خواهنده را تا آن هنگام که دعا کند، و ندایش را می شنود، و خیر دنیا و آخرت همه بدست اوست و نه غیر او. آنگاه بگو:
«لبیک وسعدیک والخیر فی یدیک:
اجابت کردم ترا و به طاعت تو حاضر شدم وهمه خیرها در دست توست.»
وفعل او را در هدایت و ارشاد منحصر بگردان و بگو :
الشر لیس الیک و المهدی من هدیت.»
«شر و بدی در ساحت تو نیست و هدایت یافته کسی است که تو او را هدایت کرده باشی.»
و به عبودیت و اینکه قوام هستی تو بدست او و اینکه آغازت از او و انجامت به سوی اوست اعتراف کنی و باز بگو:
«عبدک و ابن عبدیک ، منک و بک ولک و الیک . »
«من بنده و بنده زادهی توام ، وجود من از توست و به سبب توست و برای توست و به سوی توست.»
به این معنا که: وجود از تو و به تو و برای تو و به سوی توست. او خلق را آغازید و سپس برمی گرداند و اینکار بر او آسان است و برای اوست مَثل اعلی.
پس این حقایق را در ذهنت یاد آور که در اثر این کار، اسرار و دقایق معرفت بر تو گشوده می شود و از عالم ملکوت، کسب فیوضات می نماید و رشد نموده بالا می رود.[1]
پی نوشت:
منبع: بنیادهای اخلاق اسلامی، علامه سید عبدالله شبر، چاپ دوم سال 1369،ناشر/ بنیاد فرهنگی امام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه 144.