آن روز...
می دانم این را عاقبت
یک روز غوغا می شود
عدل و امید و دوستی
چون گل، شکوفا می شود
بر خاکِ خشکِ سینه ها
پیغامِ باران می رسد
بر کامِ سردِ دانه ها
بویِ بهاران می رسد
آن روز فریادِ همه
اللّه اکبر می شود
نخلِ امیدِ بی کسان
پُرشاخه، پُر بَر می شود
از کعبه بانگی آتشین
تا آسمان ها می رود
از ریشه می میرد ستم
دورِ پلیدان می رود
«مهدی» می آید بعد از او
دنیا دگرگون می شود
سنگِ دلِ سنگین دلان
آن روز پرخون می شود
شاعر:مصطفی رحمان دوست
منبع کوثرنامه: حوزه نت