پیرمرد شامی و امام سجاد (علیه السلام)
راوی می گوید: در آن موقعی که اهل بیت امام حسین (علیه السلام) درب مسجد جامع بودند پیرمردی نزد آنان آمد و گفت: حمد خداوندی را که شما را کشت و هلاک کرد و از کشته شدن مردهای شما همه شهرها را در آسایش قرار داد و امیر المؤمنین را بر شما مسلط ساخت! علی بن الحسین (علیهم السلام) به او فرمود: ای پیرمرد آیا قرآن خوانده ای؟ پیرمرد: آری. امام سجاد (علیه السلام): آیا این آیه را در قرآن خوانده ای: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی**شوری/ 23. *** یعنی: بگو من هیچ پاداشی از شما بررسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم ( اهل بیتم) پیرمرد: آری، خوانده ام. امام سجاد (علیه السلام): ما خویشان پیغمبر هستیم. امام سجاد (علیه السلام): آیا در سوره بنی اسرائیل ( اسراء) این آیه را خوانده ای: و آت ذاالقربی حقه**اسراء/ 26. درباره مشابه این آیه ر.ک: روم/ 38. ***یعنی: و حق نزدیکان را بپرداز. پیرمرد: آری. امام سجاد (علیه السلام): ما ذی القربی و خویشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم. امام سجاد (علیه السلام): آیا این آیه را خوانده ای: واعلموا انما غنمتم من شی ء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی**انفال/ 41. *** یعنی: بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای نزدیکان است. پیرمرد: آری! امام سجاد (علیه السلام): ما ذی القربی هستیم. امام سجاد (علیه السلام): آیا این آیه را خوانده ای: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا**احزاب/ 33. *** یعنی: خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. پیرمرد: این آیه را هم خوانده ام. امام سجاد (علیه السلام): ما همان اهل بیتی هستیم که خدا آیه طهارت را در منزلت ما نازل نمود. پیرمرد از شنیدن این کلمات ساکت ماند و از سخنان خویش پشیمان شد و گفت: شما را به خدا قسم آیا این آیات در قرآن در شأن شماست؟ فرمود: آری، به خدا قسم، به حق جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) که این آیات در حق ماست. پیرمرد گریست و عمامه خود را برزمین زد و سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! به سوی تو از دشمنان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، از آدمی و پری بیزاری می جویم.
پس از آن به حضرت سجاد (علیه السلام) گفت: آیا توبه من قبول می شود؟ فرمود: آری.
اگر توبه کنی خداوند قبول می کند و تو با ما هستی. گفت: من توبه کردم. چون داستان این پیرمرد به گوش یزید بن معاویه رسید، دستور داد او را کشتند.
**ر.ک: اللهوف علی قتلی الطفوف/ 198 194 بحار الأنوار، 45/ 166 155، روضه الواعظین/ 191. ***.
ولیس قولک من هذا بضائره - العرب تعرف من انکرت و العجم
فرزدق
منبع کوثرنامه: سایت غدیر